دین دار آن است که در کشاکش بلا دین دار بماند
و گرنه در راحت و فراغت و صلح
چه بسیارند اهل دین ...
پ ن: دل رفت و عمر رفت و روان رفت و بعد از این
ماییم و آه سرد و لب خشک و چشم تر
دین دار آن است که در کشاکش بلا دین دار بماند
و گرنه در راحت و فراغت و صلح
چه بسیارند اهل دین ...
پ ن: دل رفت و عمر رفت و روان رفت و بعد از این
ماییم و آه سرد و لب خشک و چشم تر
آرتورشوپنهاور: صبح را با دیر بیدارشدن،کوتاه نکنید؛ بهصبح مانند پنجمین عنصر حیات بنگرید، قدری نیز مقدس است.
صد مرتبه گفتم به تو ای آه جگرسوز
بر خرمن دل، آتش بیداد نیافروز
از این دل سودا زده ام صبر بیاموز
ای کشتی جان حوصله کن، می رسد آن روز
روزی که تو را نیز به دریا بسپارم
اما ربط این بحثها به فاطمیه چی بود؟ حضرت زهرای اطهر گلۀشان از مردم
مدینه همین بود. « أَلَا وَ قَدْ أَرَى وَ اللَّهِ أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ
إِلَى الْخَفْضِ وَ رَکَنْتُمْ إِلَى الدَّعَة»(کشف الغمة/۱/۴۹۱) به خدا
قسم، من دارم میبینم که شما مردم مدینه میل به راحتطلبی و آسایش پیدا
کردهاید. حضرت زهرای اطهر(س) گلۀشان از مردم چی بود؟ اینکه اینها به سمت
راحتطلبی رفتند. این سخنان را حضرت زهرای اطهر(س) کجا بیان فرمودند؟ در
سخنرانی مسجدی که میدانید و خطبۀ قرّایی که قرائت فرمودند.
یک جمله روضه بخوانم. دوستان حضرت زهرا(س)، بلکه مریدان حضرت! فرزندان
حضرت! وقتی وجود نازنین فاطمۀ زهرا(س) بین در و دیوار مورد اصابت قرار گرفت
گله نکرد، از غلاف شمشیر گله نکرد، از سیلی گله نکرد؛ اما وقتی با
راحتطلبها حرف زد، بهشون گفت: جواب بدهید، جواب فاطمه را ندادند، برگشت
آمد خانه صدا زد: «علی! من را خوارم کردند. من از اینها استمداد طلبیدم،
جواب من را ندادند.»(حَتَّى حَبَسَتْنِی قَیْلَةٌ نَصْرَهَا وَ
الْمُهَاجِرَةُ وَصْلَهَا وَ غَضَّتِ الْجَمَاعَةُ دُونِی طَرْفَهَا فَلَا
دَافِعَ وَ لَا مَانِعَ خَرَجْتُ کَاظِمَةً وَ عُدْتُ رَاغِمَةً ...
لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هُنَیْئَتِی وَ دُونَ ذِلَّتِی؛ احتجاج طبرسی/۱۰۷)
در میان آن جمع فقط یک نفر- همسر پیامبر گرامی اسلام امّ سلمه- سر از پنجره
بیرون آورد، صدا زد «نامردها! این دختر پیغمبر شماست؛ دارد فریاد میزند.»
صدا زد علی جان! ای کاش جان داده بودم، ندیده بودم این وضعیت را. اینقدر
مردم به آسودهطلبی دچار شدند و به عافیتطلبی دچار شدند. درد مردم مدینه
همینطور بود. شب آخر مجلس است، یک سر کربلا هم بزنیم. مردم کوفه هم یکی از
اصلیترین دلایلش این بود، گفتند میرویم حسین را میکشیم، راحت میشویم
دیگر جنگی نخواهیم داشت. راحتطلبی، سرِ حسین بالای نیزه کرد! یا
اباالفضلالعبّاس، شما کجا بودی مدینه، اگر امثال تو در مدینه بودند، درِ
خانۀ علی آتش نمیگرفت. الا لعنتاللهعلیالقومالظالمین... حجت الاسلان پناهیان
پ ن: از بس که شکستم و ببستم توبه
فریاد همی کند ز دستم توبه