نظری فگن به حالم که ز دست رفت کارم
به کسم مکن حواله که بجز تو کس ندارم
نظری فگن به حالم که ز دست رفت کارم
به کسم مکن حواله که بجز تو کس ندارم
در سر هر که بینی هوسی هست و هوایی
در سر من هوس آن که به پای تو رسانم
گر تو طالب عشقی غم دمادم است اینجا
.
.
پ ن: شیعه یعنی راس خونین در تنور
به گمانم حلقه ی گمشده ای که در هیاهویی که برای حجاب و پوشش راه می اندازند، دقیقا همین عدم توجه به دلایل و ریشه های نوع پوشش است. چرا که خود این بد حجابی می تواند به مثابه ی یک علامت بیماری یا چیزی شبیه آن باشد، و چیزی که در این جا به تشدید بی حجابی کمک کرده همین عدم توجه به ریشه های این نوع رفتار است، همان طور که واضح است نوع پوشش زیر مجموعه ای از رفتار و عقاید فرد است و با دیده شدن این بی حجابی باید به لایه های درونی تر این اقدام در زندگی افراد یعنی عقیده و رفتار و سبک زندگی آن ها توجه کرد و این در حالی ست که این بیماری نه تنها در طول حیاتش درمان نشده بلکه تنها با اندکی قرص مسکن برای کوتاه مدت آن را از کانون توجه دور کرده اند و این همان دلیل تشدید بی حجابی ست. به عبارت دیگر به جای پرداختن به اصل و ریشه موضوع فقط به آخرین حلقه ی این زنجیره یعنی نوع پوشش توجه شده آن هم نه به صورت کامل و منطقی.
و جالب توجه تر آن در برهه ی حساس کنونی مسئولان قوه ی اجرایی به ویژه رئیس جمهور برای شانه خالی کردن در برابر کار سنگین و برنامه ریزی شده فرهنگی با گفتن کلماتی عامیانه و احتمالا بدون تفکر قبلی راه خود را عملا جدا می کنند; و از سوی دیگر نیز عده ای که خود را دل سوز مسائل فرهنگی نشان می دهند و اکثرا هم دیدگاهی مقابل با دیدگاه رئیس جمهور و هیئت دولت دارند این حرف ها را به عنوان چماقی برای کوبیدن مخالفان خود استفاده می کنند و متاسفانه افرادی هم از این دسته به همین پوشش و نوع حجاب و نهایتا رفتار متقابل افراد در جامعه اکتفا می کنند و در کلماتی دیگر اگر روز دیگر این مسئله پوشش و رفتار سطحی مردم قابل قبول شان باشد شاید دیگر دغدغه ی فرهنگی برای شان حل شده و تمام باشد.
عامل چندمی که که در همین افراط و تفریط دولت و مجلس و گروه های دیگر وجود دارد این است که بیش از آنکه اقداماتی اساسی برای حل این مشکل انجام شود این اختلاف نظر به نوعی منازعات سیاسی بین طرفین تبدیل شده و این برای پیچیده تر خواندن این مشکل مزید بر علت شده است چرا که این نوع پوشش که به منزله ی یک آلارم است نمی تواند در نوع خود پیچیدگی خاصی را به دنبال داشته باشد چرا که عقاید و رفتار افراد به طور مستقیم و نه غیرمستقیم بر نوع پوشش و رفتار او با دیگران در جامعه تاثیر می گذارد.
مشکل دیگری که شاید اساسی تر باشد این است که گروه ها و نهادهایی که برای حل این مشکل برنامه ریزی شده است، بسیاری از این اتفاقات را به عوامل بیگانه و دشمن و یا حداقل به خارج از حیطه ی کاری خود نسبت می دهند که این خود شامل گروه هایی هم می شود که به نوعی با آن ها رابطه ی خوبی ندارند و به تعبیری می توان آن را یک نوع عقده گشایی سیاسی نامید.
در کل می توان گفت که تشکیل گروه هایی صرفا از یک طیف و دسته ی خاص و حرکت های موضعی و سطحی و از سر رفع تکلیف نه تنها به حل این مسئله کمک نمی کند بلکه به وخیم تر شدن اوضاع نیز کمک مضاعفی می کند و باید به این نکات توجه داشت که حل این مشکل بدون حضور مستقیم در بین عامه ی مردم و و شنیدن مشکلات آن ها و همبستگی و برنامه ریزی قوی برای حل ریشه ای این معضل امکان پذیر نخواهد بود.
دین دار آن است که در کشاکش بلا دین دار بماند
و گرنه در راحت و فراغت و صلح
چه بسیارند اهل دین ...
پ ن: دل رفت و عمر رفت و روان رفت و بعد از این
ماییم و آه سرد و لب خشک و چشم تر
آرتورشوپنهاور: صبح را با دیر بیدارشدن،کوتاه نکنید؛ بهصبح مانند پنجمین عنصر حیات بنگرید، قدری نیز مقدس است.
صد مرتبه گفتم به تو ای آه جگرسوز
بر خرمن دل، آتش بیداد نیافروز
از این دل سودا زده ام صبر بیاموز
ای کشتی جان حوصله کن، می رسد آن روز
روزی که تو را نیز به دریا بسپارم
اما ربط این بحثها به فاطمیه چی بود؟ حضرت زهرای اطهر گلۀشان از مردم
مدینه همین بود. « أَلَا وَ قَدْ أَرَى وَ اللَّهِ أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ
إِلَى الْخَفْضِ وَ رَکَنْتُمْ إِلَى الدَّعَة»(کشف الغمة/۱/۴۹۱) به خدا
قسم، من دارم میبینم که شما مردم مدینه میل به راحتطلبی و آسایش پیدا
کردهاید. حضرت زهرای اطهر(س) گلۀشان از مردم چی بود؟ اینکه اینها به سمت
راحتطلبی رفتند. این سخنان را حضرت زهرای اطهر(س) کجا بیان فرمودند؟ در
سخنرانی مسجدی که میدانید و خطبۀ قرّایی که قرائت فرمودند.
یک جمله روضه بخوانم. دوستان حضرت زهرا(س)، بلکه مریدان حضرت! فرزندان
حضرت! وقتی وجود نازنین فاطمۀ زهرا(س) بین در و دیوار مورد اصابت قرار گرفت
گله نکرد، از غلاف شمشیر گله نکرد، از سیلی گله نکرد؛ اما وقتی با
راحتطلبها حرف زد، بهشون گفت: جواب بدهید، جواب فاطمه را ندادند، برگشت
آمد خانه صدا زد: «علی! من را خوارم کردند. من از اینها استمداد طلبیدم،
جواب من را ندادند.»(حَتَّى حَبَسَتْنِی قَیْلَةٌ نَصْرَهَا وَ
الْمُهَاجِرَةُ وَصْلَهَا وَ غَضَّتِ الْجَمَاعَةُ دُونِی طَرْفَهَا فَلَا
دَافِعَ وَ لَا مَانِعَ خَرَجْتُ کَاظِمَةً وَ عُدْتُ رَاغِمَةً ...
لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هُنَیْئَتِی وَ دُونَ ذِلَّتِی؛ احتجاج طبرسی/۱۰۷)
در میان آن جمع فقط یک نفر- همسر پیامبر گرامی اسلام امّ سلمه- سر از پنجره
بیرون آورد، صدا زد «نامردها! این دختر پیغمبر شماست؛ دارد فریاد میزند.»
صدا زد علی جان! ای کاش جان داده بودم، ندیده بودم این وضعیت را. اینقدر
مردم به آسودهطلبی دچار شدند و به عافیتطلبی دچار شدند. درد مردم مدینه
همینطور بود. شب آخر مجلس است، یک سر کربلا هم بزنیم. مردم کوفه هم یکی از
اصلیترین دلایلش این بود، گفتند میرویم حسین را میکشیم، راحت میشویم
دیگر جنگی نخواهیم داشت. راحتطلبی، سرِ حسین بالای نیزه کرد! یا
اباالفضلالعبّاس، شما کجا بودی مدینه، اگر امثال تو در مدینه بودند، درِ
خانۀ علی آتش نمیگرفت. الا لعنتاللهعلیالقومالظالمین... حجت الاسلان پناهیان
پ ن: از بس که شکستم و ببستم توبه
فریاد همی کند ز دستم توبه