سرود مرد سرگردان
جمعه, ۷ آذر ۱۳۹۳، ۰۳:۱۴ ق.ظ
واعظی از درون هم که داشته باشی، وقتی بهایی به خودت ندهی به او که حتی از عمق جانت هم فریادت زند پاسخی در خور نخواهی داد، شاید هم اگر کمی دوستش داشته باشی کمی لی لی به لالایش می گذاری که تو همه ای و من هیچ و از همین قبیل... ولی به وقتش چنان رفتار درخوری برایش رو می کنی که از حضش ساعت ها انگشت به دهان می ماند و زبان می گزد، که تو همین حوالی با من قرار داشتی، تو که هستی که من از تو بیزارم به غایت، جوابش را نمی دهم من همانم که که بهایی به خودم نمی دادم.
پ ن: ماییم همان ز خویش بیزاران
۹۳/۰۹/۰۷