ایندیپندنت

دوشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۳۴ ب.ظ

وقت ملایم بوسه

دوشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۳۴ ب.ظ

     حال مرا خوب می فهمی وقتی از خاطرات مان، از همان ماه و باد و برهنگی ات در شب های صاف مهتابی زیر پشه بندهای لغزان کذایی سخن می گویم، حال مرا امروز همین همایش "مافوق سری" برد تا جایی که فقط خودت می خواستی، خودت و دستت بود که رقم می زد همه ی این ها را از پی هم.

     این بار زیر همان مهتاب صاف هستم تنها اما، می اندیشم عمیقا به طعم گس وجودت در لایه لایه ی هستی ام، به همان سپیدی صاف تا خنکای صبح، به دیدن و مکیدن روی ماهت تا اعماق استخوانم، به بوییدن گیسوانت تا آن دم که جان در بدن داشتم، به ...

     می دانم حالا دیگر دیر است که بخواهم خواب و خیال شیرین بودنت را تزریق کنم به این همه خماری، رفتنم به زیر همان پشه بند و تصورت مرفین بدی بود که حالم را خراب کرد، خراب تر از هر لحطه ی دیگر...





پ ن: از لب های تشنه ام که نمی خواهی حرف بزنم؟ می دانم مثل همیشه کم می آوری این همه بوسه ی با حرص و ولع ام را.




موافقین۰مخالفین۰۹۴/۰۲/۲۸
مهدی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی